-
یادبودشیرین حس مادری در 13 سالگی
دوشنبه 17 شهریور 1399 00:15
صدای فریادهایش کل فضای ماشین را متشنج کرده بود ، جیغ های پی درپی، صدای زجه گونه اش دل سنگ را هم آب می کرد. پاهایم را بیشتر روی پدال فشارمی دادم،گویی ماشین باید پرواز می کرد .آخه بعد از 17 سال خدا بهم یه تاج سری هدیه کرده بود. یدفعه سرمو چرخوندم سمت پریسا که صدای مهیبی گوشهایم را به باد ملامت گرفت ، از سمت پریسا یه...
-
از رویا تا واقعیت
شنبه 15 شهریور 1399 21:00
درست سه روز قبل از آشنایی با همسرم , رویای جالبی دیدم . در عالم خواب خود را وسط پذیرایی خانه روی ملحفه ای سفید دیدم, که اعضای خانواده ام هم در کنارم خوابیده بودند, همین که چشمانم گرم شد گوشه ملحفه ام بالا رفت , از این که مبادا کسی بیدار شود, به خود قبولاندم که توهمی پیش نبوده است. شب دوم هم همین اتفاق تکرار شد, چون...
-
شمع و پروانه( عاشق و معشوق)
جمعه 14 شهریور 1399 23:44
اوج سال های جوانه زدن احساس بزرگی در جسم و جانم (دوران جوانی)کتاب هایی که به میل وتنها می خواندم گاه در خلوتگاه, گاه در گوشه دنج جمع, به کل در دمادم هرثانیه اززیستنم. ناگاه چراغ تخیل, مرد شعله ورذهنم مرابا خود بردبه ماوراء زمان, چشمانم روی هم رفت و... خود را در جنگلی زیبا یافتم, هراسان به دور و برم نگاهی انداختم, هیچ...
-
درباره من
یکشنبه 9 شهریور 1399 20:43
حوالی صبح روز 12 فرودین 1372ورودم رو به جهان , و دنیای شاد پدرو مادرم اعلام کردم نه تنها در خاطر خانوادم بلکه همه ی دوست و اقوام تاریخ ولادتم توی ذهنشون همیشه زنده ست, چون یک روز شاد درتاریخ بود وروز بعدش هم شادتر, روز فضای سبز(13 بدر) چه خوش قدم هستم.( اعتماد به سقف) همیشه عاشق پرستاری و مراقبت بودم ..... حوالی صبح...